#مهندس #موبد_کامران_جمشیدی
تاریخ میهن من هزاران ساله است، تاریخی پر فراز و نشیب.
تاریخی که آغاز آن، بنا بر برخی روایتها با #کیومرس یا #گی_مرد یا #گیومرد در جای نخستین انسانهاست (زیرا که گی یا جی همان جان است و زندگی بخش روی زمین یا زن، و مردش که مرد است، پس نخستین زن و مرد بودند) و بنا بر دیگر روایتها با ییم و ییما یا جم و جما و یا همان #جمشید (که اینها نیز جفت بودند و زن و مرد بودند).
هر دو این نمادها، هم نماد نخستین مردم بودند و هم نخستین پادشاه، یا آبادگر. کیومرس آغاز بدور هم آمدن مردم نخستین و بههم آمدن نخستین هازمان(:جامعه) بود و جمشید آغاز پیشرفت و بهبود زندگی آن هازمانها و تکامل بخشی به آنها. این هر دو نیز با پروردگار ایران پیمان داشتند.
کیومرس بدست اهریمن کشته شد لیک از تخمهی او مردم روییدند و زندگی بخشیده شد.
جمشید پس از آبادیهای بسیار بهخود مغرور شد، از پیمان سرپیچید و خودخدایی کرد که در تاریخ ایران پیامدش فروفتادن و به دو نیم شدن خود و سرنگونی و نگونبختی مردم بود و انیرانی از دشت نیزهداران، ذهاک نام ماردوش را زمانی دراز بر میهن چیره ساخت. اما ذهاک نیز سرانجام بدست همین مردم سرنگون گشت و در دماوند کوه به زنجیر کشیده شد.
پادشاهان آمدند و رفتند. یلان و پهلوانان آمدند و رفتند. پیامآوران و پیامداران آمدند و رفتند و این میهن و این مردم، ایرانیان، ماندند و باز، پشت بر خداوندان خود داشته، گاتها و اوستا بر لب، پادشاهان و پهلوانان پروردند. لیک، از آنجا که دوره، دورهی اندرهم بودن تاریکی و روشنایی است، اهریمنی و اهریمنان نیز از همان آغاز بودند و هستند. این دو نیز، همانا پهلوانان و اهریمنان، همواره در ستیز بوده و هستند.
با همهی اینها آنچه که همین تاریخ به ما میآموزد آن است که تا هنگامیکه تاریک اندیشی و گمراهی در دل یک ایرانی افتاده و رو در رویش باز یک پهلوان و گرد ایرانی ایستاده، باز آرامش و راستی بزودی بهجای خود بازگشته است لیک هر آنگاه که این تاریکی و اهریمنی از ناخودی و انیرانی آمده، خرابی و ویرانیاش چندین برابر و دراز زمانتر بوده است.
نمونههایش بسیارند، از تورانیان نخستن گرفته که پشتههای زیادی از ایرانیان را به جنگ و نبرد کشاندند و نیروی یلان بسیاری را گرفتند تا سرانجام شکست خورده و دست از دست درازی به میهن برداشتند تا اسکندر گجستک و نفرین شده که کشت و سوزاند و نابود کرد و دههها پشتیهایش ماندند تا آنها را نیز یلان پارتی به بیرون پرت کردند.
تا آنکه اهریمن