.
《سود و زیان می (شراب) از دیدگاه ادبیات زرتشتی》:
درباره می پیدا است که گوهر نیک و بد به می آشکار تواند شد. نیکی مرد در خشم و خرد مرد در شهوت بدی انگیز، چه هر چه که خشم بر او تازد و خویشتن را بتواند نگاه دارد در نیکی اش، و هر که شهوت بر او تازد و خویشتن را بتواند نگاه دارد در خردش، و هر که می بر او تازد و خویشتن را بتواند نگاه داشتن، در گوهرش پژوهش کردن لازم نیست.
چه مرد نیک گوهر چون می خورد مانند جام زرین و سیمین است که هر چه بیشتر آن را بیافروزند (صیقل دهند) ، پاک تر و روشن تر می شود و اندیشه و گفتار و کردار خویش را نیک تر دارد و نسبت به زن و فرزند و دوستان و یاران ، دوست تر و چربتر و شیرین تر شود و به هر کار نیک کوشاتر شود.
و مرد بدگوهر چون می خورد خویشتن را از اندازه بیشتر اندیشد و پندارد و با یاران نبرد کند و چیرگی نشان دهد و مسخره و استهزاء کند. و مردم نیک را تحقیر کند و به زن و فرزند و پرستار خویش آزار رساند و مهمانی را بر هم زند و آشتی را ببرد و قهر آورد.
(نیکی هایی که در اندازه خوردن باشد):
اما هر کس در اندازه به خوردن می باید هوشیار باشد، چه از به اندازه خوردن می این چند نیکی بدو رسد: چه غذا را گوارد و آتش بدن را بیافروزد و هوش و حافظه و تخم و خون را بیافزاید و رنج را دور کند. و گونه را برافروزد. و چیز فراموش شده را به یاد آورد. و نیکی در اندیشه جای گیرد. بینایی چشم و شنوایی گوش و گویایی زبان را بیافزاید . و کاری را که باید کرد و انجام داد ، آسان تر شود. و در بستر خوش خوابد و سبک برخیزد . و بدان جهت نیک نامی به تن و تقدس به روان رسد و مورد پسند نیکان قرار گیرد.
(بدی هایی که در بیش از اندازه خوردن است):
و هر که می بیش از اندازه خورد این چند عیب در او پیدا شود: چه خرد و هوش و حافظه و تخم و خونش را کاهش دهد. و جگرش را تباه کند و بیماری اندوزد و رنگ گونه را برگرداند. و زور و مقاومتش را کاهش دهد و نماز و ستایش ایزدان فراموشش شود و بینایی چشم و شنوایی گوش و گویایی زبان کم شود. خورداد و امرداد (ایزدان آب و گیاه) را بیازارد . و میل به خواب مفرط پیدا کند و آنچه که باید بگوید و بکند ، انجام نیافته بر جای ماند و به دشواری بخوابد و به ناخوشی برخیزد. و بدان جهت خویشتن و زن و فرزند و دوست و خویشان آزرده و غمگین شوند. و دشمت صلبی اش شاد شود و ایزدان از او خشنود نباشند و بدنامی به تن و بدکاری به روانش رسد.
:مینوی خرد، فصلهای ۱۵، ۲۰و ۶۳
ترجمه روانشاد احمد تفضلی