تا زمان حملهٔ مسلمانان و پس از آن فتح ایران توسط آنان، ایران سرزمین مستقلی از لحاظ سیاسی بود که از دریای اژه تا رودخانه سند گسترش داشت و بیشتر ساکنان آن پیرو کیش زرتشتی بودند[۵][۶][۷] مزدیسنا آئین رسمی چهار امپراتوری ایران پیش از اسلام بود.[۸] در دوران ساسانیان این امر به صورت یک قانون مستحکم درآمد.[۶][۹][۹] هجوم مسلمانان به سرعت به سلطهٔ زرتشتی گری در ایران پایان داد و اسلام به جای آن به عنوان دین رسمی کشور درآمد.[۱۰][۱۱][۱۲] پس از تسخیر ایران، زرتشتیان کافر ذمی خوانده شدند و آزار و تبعیض به صورت پراکنده شروع شد.[۱۳] آنانی که جزیه میپرداختند، مورد توهین و تحقیر جمعکنندگان مالیات قرار میگرفتند[۱۴][۱۵][۱۶] زرتشتیانی که در جنگها به اسارت درآمدند و به عنوان برده به کار گرفته شدند، در صورت گرویدن به اسلام قادر به آزاد شدن بودند.[۱۴] بسیاری از آتشکدهها با قرار دادن یک محراب در جهت قبله تبدیل به مسجد شدند. چنین مساجدی در بخارا، اسطخر و سایر شهرهای ایران یافت میشدند.[۱۷] مناطقی که توسط حاکمان عرب ساخته میشدند زمینهٔ بیشتری برای چنین آزارهایی داشتند. آتشکدهها به مسجد تبدیل میشدند و شهروندان مجبور به مسلمان شدن یا فرار میشدند.[۱۸] کتابخانههای بسیاری در آتش سوختند و آثار فرهنگی از بین رفتند.[۱۹] به تدریج شمار قوانینی که رفتار زرتشتیان را کنترل میکرد و شرکت آنان در جامعه را محدود میساخت افزایش یافت به امیدی که آنان به اسلام روی بیاورند.[۱۹] با گذشت زمان آزار زرتشتیان رواج یافت و شمار پیروان این آیین کمتر شد. برخی از زرتشتیان به صورت صوری مسلمان شدند تا از دست قوانین فرار کنند[۱۴] برخی دیگر نیز به این دلیل مسلمان شدند که کار با آتش بخشی از شغل آنان بود و این از دیدگاه زرتشتیان ناپسند بهشمار میرفت.[۲۰] طبق نظر توماس آرنولد مبلغان مسلمان با دشواری زیادی برای توضیح اسلام به زرتشتیان روبه رو نبودند زیرا ایرانیان حالا اهورا مزدا و اهریمن را به عنوان الله و ابلیس میدیدند.[۲۰] هنگامی که یک خانوادهٔ زرتشتی به دین اسلام میگرویدند، فرزندانشان به مدارس اسلامی میرفتند تا زبان عربی و قرآن را بیاموزند.[۱۴] این اعمال در افزایش تعداد تازه مسلمانها دخیل بودند.[۲۱] شجاع الدین شفا در این باره گفتهاست:“چرا افراد بسیاری باید میمردند یا رنج میکشیدند؟ زیرا یک طرف مصمم بود که دینش را به کسانی که نمیتوانستند آن را بفهمند، بقبولاند."[۲۲] هرچند که رابینسون توصیفات مدرن از خشونتهای نظام مند دوران فتوحات علیه غیرمسلمانان و نیز آزار پس از فتح تا پیش از خلافت مروانیان را معمولاً چیزی جز جدلیات تحریف شده ضعیف نمیداند.[۲۳]
آزار زرتشتیان نوعی آزار دینی است که پیروان مزدیسنا را هدف قرار میدهد. آزار زرتشتیان بارها در طول تاریخ این دین رخ دادهاست. آزار و تبعیض علیه پیروان زرتشت از زمان تغییر اجباری دین شروع شد. مسلمانان آتشکدههای آنان را ویران کردند و زرتشتیان را مجبور به پرداخت جزیه کردند.[۱] عبادتگاههای آنان هتک حرمت شد، معابدشان ویران گشت و مسلمانان به جای آنان مسجد ساختند. بسیاری از کتابخانههایشان سوزانده شدند و بسیاری از آثار فرهنگیشان از بین رفتند. بهتدریج قوانینی وضع شدند که رفتار زرتشتیان را مشخص میکرد و مشارکت آنان در اجتماع را محدود میساختند. با گذشت زمان، آزار زرتشتیان گسترش یافت و تعداد زرتشتیان رو به کاهش گذاشت.[۱] بیشتر زرتشتیان تحت تبعیض و آزار سیستماتیک مسلمانان مجبور به تغییر دین خود میشدند. هنگامی که یک خانوادهٔ زرتشتی به اجبار مسلمان میشد، فرزندانش به مدارس اسلامی فرستاده میشدند تا زبان عربی بیاموزد و دین اسلام را فراگیرد. در مواردی روحانیون زرتشتی مسلمانان را علیه آنچه که بدعتگذاران زرتشتی مینامیدند یاری میکردند.[۱]
هیچ امری در جهان مقدس نیست که نتوان آنرا نقد کرد.
قرآن کتابی است پر از آیاتی که در آنها دستور جنگ و قتال و قتل و کشتار به مسلمانان داده میشود.
برای کسانی که تابحال قرآن را نخوانده اند، یا آنرا تنها به عربی خوانده اند و معنی آنرا به زبان مادریشان درک نکرده اند شاید این مسئله خیلی عجیب و باورنکردنی به نظر برسد.
برای هیچ انسان انسانگرایی قابل قبول نیست که الله در صورتی که وجود داشته باشد اینقدر بخواهد انسانها را به جان هم بیاندازد و به یک عده از آنها دستور بدهد که عده ای دیگر را بکشند.
سوره محمد آیه 4
چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم الله. و اگر الله میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه الله کشته شده اند اعمالشان را باطل نمیکند.
* زدن گردن کافران به چه معنی است؟
در این آیه به صراحت آمده است که حکم الله، زدن گردن کافران یا بعبارت دیگر همان بریدن سر آنان است.
ممکن است مسلمانان بگویند این آیه در مورد جنگ صحبت میکند، درست است!
اما در اسلام دو نوع جنگ وجود دارد، به یکی جهاد ابتدائی میگویند و به دیگری جهاد دفاعی.
در جهاد ابتدائی مسلمانان به سایر کشورها حمله میکنند، مانند مسلمانان اولیه که در زمان عمر و به مشورت و تایید امام علی علیه السلام به ایران حمله کردند، یا خود پیامبر اسلام که به سایر قبایل حمله میکرد.
بنابراین، در حالت جنگ بودن زیاد چیزی را تغییر نمیدهد، وقتی مسلمانان مجاز هستند که به نامسلمانان (کافران) حمله کنند، درست مانند این است که اجازه داشته باشند سر آنها را ببرند. اگر فکر میکنید جهاد تنها یک چیز دفاعی است، سخت در اشتباه هستید.
سر بریدن سنتی کاملاً اسلامی و روشی اسلامی برای روبرو شدن با غیر مسلمانان است، به آیه دیگری نگاه کنید،
سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12
و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.
برای چه باید بر گردن کافران زد، یا بعبارت دیگر سر آنها را برید و از تنشان جدا کرد؟
مگر کافران چه جرمی را مرتکب شده اند که باید شمشیر را بر گردن آنها گذاشت و سرشان را از تنشان جدا کرد؟
پاسخ این پرسش را در آیه بعدی بیابید،
سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 13
زیرا با الله و پیامبرش به مخالفت برخاستند و هر که با الله و پیامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت الله سخت است.
چون کافران با الله و پیامبرش به مخالفت برخاستند!
یعنی اگر کسی به مخالفت با اسلام برخیزد باید گردن او را زد و انگشتانش را قطع کرد.
شاید در اینجا شما در حالتی نباشید که بتوان با شما شوخی کرد، اما پرسشی که اینجا مطرح است این است که آیا باید اول گردن کافران را زد بعد انگشتانشان را قطع کرد یا اول انگشتانشان را قطع کرد بعد گردنشان را زد؟
یکبار دیگر به آیه 13 سوره انفال نگاه کنید، آیا یک دین میتواند فاشیست تر از این باشد که بگوید چون افرادی مخالف آن دین هستند شایسته این هستند که سرشان بریده شود و انگشتانشان قطع شود؟
سوره توبه آیه 29
با کسانی از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که الله و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
نتیجه منطقی این است که از نظر اسلام نه تنها بریدن سر کسانی که الله را قبول ندارند، و کسانی که قیامت را قبول ندارند، و مسیحیان و یهودیانی که الله را به عنوان خدای خود و قوانین اسلامی را نمیپذیرند اشکالی ندارد بلکه جنگیدن با آنها از احکام اسلام است
و بریده شدن سر آنها موجب شادمانی و آرامش دل مسلمانان راستین میشود.